شیرین تر از رویا ...< دو پارتی > پارت اخر
گفتم : ....( بچه ها من نمیدونم جی بگم خودتون یه چیزی در نظر بگیرید ) خب شروع کردم به کار کردن داشتم پیازچه ها رو سرخ میکردم گفت : یک خطا اول باید کره رو بریزی بعد امم باید پیش خودم آموزش ببینی تا درست بفهمی که چی به چیه .... داخل بلند گو اسپیکر گفت : خانم پارک بونگ لی از این به بعد پیش من آموزش های لازم میدم همه همی دخترا بلند .... یکی میگفت عجب شانسی داره دختره احمق یکی میگفت هزره عمرن بزارم جین از دستم در بیاره منم ...بی توجه به حرفاشون رفتم کنار لینا گفتم : دیدی چی شد دیدی گفت : غم برک نگیر حالا خوبه اخراج نشدی منم با سرم تاکید کردم بلخره کارام تموم شد داشتم از در خروجی میرفتم که سراشپز جین گفت : خانم پارک گفتم : آه سلام آقای کیم کاری داشتید گفت : بله از فردا به خونه ی من بیاید به این آدرس ۰۰۰۰ از اون روز به بعد به خونش میرفتم آشپزی میکردیم چیدمان خونش عالیه عالی دوماه میگذره اوایل باهام سرد بد برخورد میکرد به مرور زمان باهام خوب شد یه بار دستمو بردیم انقد سرم غر زد یه روز ازم پرسید اونم تو برای شیرین شدن شکلات داخلش چی میریزی امم شکر امم نمیدونم گفت ولی من میدونم من برای شیرین تر شدن زندگیم از تو استفاده میکنم بوسه ای رو لبام شروع کرد ...
شاید این داستان براتون معنی نداشته باشه ولی خب میشه گفت فقط با شکر شیرینی نمیشه شیرین شد افرد دیگه ای هم هستن که زندگی مارو شیرین کنن شیرینی منم شمایید کیوتا .
شاید این داستان براتون معنی نداشته باشه ولی خب میشه گفت فقط با شکر شیرینی نمیشه شیرین شد افرد دیگه ای هم هستن که زندگی مارو شیرین کنن شیرینی منم شمایید کیوتا .
۹۹.۵k
۲۲ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.